هرچه می خواهد دل تنگت نگو

بسم الله الرحمن الرحیم

دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا وای اله

توکجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه سرت

دستک بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای توهمه بزهای من

ای به یادت هی هی وهی های من

*

زین نمط بیهوده می گفت آن شبان

گفت موسی با که هستت ای فلان

گفت با آن کس که ما را آفرید

این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی،  های خیره سرشدی

خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژاست وچه کفراست و فشار

پنبه ای اندر دهان خود فشار

گرنبندی زین سخن تو حلق را

آتشی آید بسوزد خلق را

گفت ای موسی دهانم دوختی

وز پشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد و تفت

پافتاد اندر بیابان و برفت

وحی آمد سوی موسی از خدا

بنده ی ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل کردن آمدی

*

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بربندگان جودی کنم

ما برون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

*

در دل موسی سخن ها ریختند

دیدن و گفتن به هم آمیختند

چون که موسی این خطاب از حق شنید

در بیابان در پی چوپان دوید

عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آدابی و ترتیبی مجوی

هر چه می خواهد دل تنگت بگوی


همه ما کمابیش بخشهایی از شعر معروف مولوی درباره چوپانی که با خداوند متعال به زبان عامیانه سخن می گفت و حضرت موسی بخاطر تذکر به او از سوی خداوند عتاب شد حفظیم و یا حداقل آن را بارها شنیده ایم و یا درکتب درسی مطالعه کرده ایم. در این پست به بررسی صحت پیام این شعر می پردازیم :

1-     1- بی گمان مهمترین و اصلی ترین وظیفه پیامبران آشنا کردن نوع بشر با خداوند و اصلاح نحوه ارتباط انسانها با خداوند متعال است. بنابراین وظیفه ذاتی حضرت موسی این بود که نگرش غلط فردی را که در ذهن خود خدا را مثل انسانی تصور می کرد که نیاز به آب و غذا و نوازش و استراحت دارد و نه تنها این ذهنیت اشتباه را داشت بلکه آن را بی مهابا در جامعه به زبان می آورد، اصلاح کند. و اگر غیر از این می کرد به وظیفه ذاتی خود عمل نکرده بود.

2-   2-   اگر قرار باشد هر انسانی ذهنیتهای غلط خود را داشته باشد و هیچکس حق اصلاح آن ذهنیت ها را نداشته باشد اصلا چه نیازی به ارسال پیامبران بود.با این حساب بت پرستها نیز با ذهنیت غلطی که داشتند همان خدایی را که آن چوپان در ذهن خود داشت به شکل مجسمه درآورده و می پرستیدند. و پیامبران حق نداشتند جلوی ذهنیت آنها را بگیرند.

3-    3-  بی تردید این شعر ،به نوعی  زبانحال پلورالیستهای گمراه ( مانند سروش مخالف وحی و ضد امام زمان )  است که در برابر کلمه حق صراط مستقیم قرآن ، به مقابله با قرآن برخاسته و صراطهای مستقیم را علم می کنند و در حالیکه قرآن راه حق و دین حق را جز یکی نمی داند بی شمار راه برای رسیدن به خدا قائلند حتی راههای مانند شرک و کفر. و همیشه تاکید می کنند که تمام ادیان و عقاید و افکار حقند و هیچ دینی نمی تواند ادعا کند که از بقیه دینها بهتر است.

4-    4-  اگر قرار باشد  انسان در ارتباط با خداوند هیچ آدابی و ترتیبی نجوید و هرچه دل تنگش می خواهد بگوید اصولا چرا تاکید شده است که در مهمترین روش ارتباطی انسان با خداوند یعنی نماز، انسان اگر کلمه ای را تعمدا اشتباه تلفظ کند یا در بین نمازش سخنی غیر از آنچه تعریف شده است بگوید نمازش باطل می شود؟ و واقعا آداب و ترتیبی که برای نماز تعریف شده است چه مناسبتی با « هیچ آدابی و ترتیبی مجوی» دارد؟

5-     5- شاعر این شعر علی رغم برخی  اشعار عرفانی نسبتا موجهش، اشتباهات غیرقابل قبولی نیز دارد . از شاعری که معاویه لعین را از اولیاء الله می شمرد اصولا نباید انتظار داشت در بیان رابطه انسان و پیامبر و خداوند اشتباه نکند و یک روایت جعلی و بی ریشه را مضمون شعرش قرار ندهد ؛ ولی انتظار از متصدیان فرهنگ جامعه می رود که در انتشار اینگونه اشعار دقت کنند و حداقل مضامین منحرف را جزو مطالب کتب درسی قرار ندهند و ذهن پاک و معصوم کودکان و نوجوانان را با این روایتهای مخدوش  آلوده نکنند.

6-     6- نظر عالم بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در باره این شعر :

... وی با انتقاد از برخی اشعار که صد در صد مخالف قرآن هستند اما در کتب آموزشی ما وجود دارد به ذکر نمونه‌ای از شعر موسی و شعبان مثنوی معنوی اشاره کرد و گفت: این شعر صد در صد ضد قرآن است که متاسفانه در کتابهای آموزش و پرورش فراوان وجود دارد، اگر کسی گفت خدا فرزند دارد، اگر زمین و آسمان شکاف بردارد جا دارد. موسی طبق رسالتش باید به این چوپان بگوید که چنین حرفهایی را نگوید و خدا باید از آن تشکر کند. اما در این شعر برعکس آن گفته شده است. این شعر مبنای وحی و قرآن ندارد. لذا شما مبلغان باید شعرهای خوب که برگرفته از قرآن و معارف اسلامی است استفاده کنید. منبع : (http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=39840 )

... آقا نمی‌شود ما خودمان از خدا تشکر کنیم؟ نه! اگر هرکسی به زبان خودش تشکر کند، در خرافات پیش هرکسی بافته‌های خودش را به اسم عبادت می‌گوید. بافته‌های خودش را به اسم عبادت، آنوقت بعد مشکل می‌شود. یک شعری مثنوی دارد، معروف است. البته شعر درست نیست. با قرآن مخالف است. دید موسی آن... هرکس بلد است بگویددید موسی آن شبانی را به راه» یک چوپانی داشت با خدا مناجات می‌کرد، خدایا کجا هستی؟ سرت را شانه کنم، لباس خوب به تو بپوشانم. قربانت بروم، حضرت موسی گفت این دری وری‌ها را نگو. او هم حالش گرفته شد و گفتگویش با خدا قطع شد، خدا به موسی دعوا کرد. که چرا بنده‌ی ما را از ما جدا کردی؟ برو بگو هرچه می‌خواهی بگویی، بگو. «ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را...» این شعر را مثنوی گفته در کتاب‌ها درسی آموزش و پرورش هم آمده است. این شعر ضد قرآن است. چرا؟ چون در قرآن یک آیه داریم، تند ترین آیات قرآن است. خدا به هستی می‌گوید: متلاشی شوید. هستی، آسمان بشکاف. «تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ» (مریم/90) نزدیک است آسمان‌ها بشکافد. چه شده؟ «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ» زمین تو هم بشکاف، «وَ تَخِرُّ الْجِبال» کوهها شما هم بشکافید. چه خبر شده؟ زمین و آسمان و کوه بشکافند چه شد؟ می‌گوید: «أَن دَعَوْاْ لِلرَّحْمَانِ وَلَدًا» (مریم/91) یک کسی گفت: خدا اولاد دارد. یعنی اگر کسی خرافه بگوید، حرف باطل بزند، زمین و آسمان بشکافد، جا دارد. حالا یک چوپان دری وری گفته، موسی هم طبق مأموریتش باید بگوید آقاجان، دری وری نگو. خدا باید به موسی بگوید، آفرین! عوض اینکه به موسی بگوید: آفرین، به موسی بگوید: برو بگو، دلت تنگت هرچه می‌خواهد بگوید. خوب اگر هرکس هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید، پس خاصیت موسی چیست؟ مثل یک پلیس راه بگوید، بایست هر ماشینی هر سمت خواست برود، برود. بوقم! من بشکه‌ام! به پلیس بگوییم: آقا، اینجا بایست ولی هرکس هر سمتی می‌خواهد برود، برود. یعنی چه؟ یعنی تو لغو هستی. گاهی وقتها این شعرا اینطوری هستند. گاهی دلش به حال یک چوپان می‌سوزد، بعثت انبیا را زیر سؤال می‌برد. اصلاً می‌دانی این شعر مذهبی با تمام فقه ما مخالف است. فقه ما می‌گوید: رو به قبله نماز بخوان، طبق این شعر مثنوی نماز قبله  نمی‌خواهد. به هر سمت می‌خواهی نماز بخوان. ما درون را بنگریم و حال را، لازم نیست رو به قبله! اصلاً لازم نیست به روی مکه، یک مکعب درست کن و دور آن تاب بخور.( منبع: http://www.tarvijequran.com/page.php?pg=showqurandars&id=2042&lang=fa )

نظرات 8 + ارسال نظر
رویا جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 http://ell.blogsky.com

سلام

what number was he?

وقتی هم میخوایم بگیم برای چندمین بار باید بگیم
for the umpteenth time

رویا سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 http://ell.blogsky.com

what was number of Rajaei in presidents of Iran?

یه نفر دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:47

تو روستای ما می گن خدا از جنس نوره و از همین نور کلی حساب می برن خدا فقط خواسته بهش اعتقاد داشته باشیم نخواسته که به ذاتش پی ببریم و بتونیم درک کنیم جنسش چیه .. این شعر هم داره می گه مهم پی بردن به خداست نه به ذاتش . حالا هر کسی به فراخور استعدادش تصوری از ذات خدا داره که این به هیچ وجه مشکلی ایجاد نمی کنه لا یکلف الله نفسا الا وسعها . وسع اون چوپون هم همین بوده

و اصلا وظیفه پیامبران خدا هم این است که مردم را با حقیقت خدا آشنا کنند و اگر قرار بود هرکس به مقتضای استعدادش تصور خود را از خدا حفظ کند اصلا نیازی به پیامبران نبود بت پرست هم در وسع خود و به فراخور استعداد خود تصور خود از خدا را در قالب بت می بیند و می پرستد

یه نفر دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:09

البته این شعر از اسرائیلیات محسوب می شه اما حرف دور از حقی نزده در ضمن اون جور که از قرآن بر میاد موسی یه خرده عصبی و زود جوش بوده مثلا وقتی میقات رو تموم می کنه و بر می گرده حتی به برادرش مهلت نمی ده حرف بزنه سریع بهش می توپه اینجاهاست که می شه پی برد محمد تکه..

یه نفر یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:55

ببین داش من بت پرستی جریانش فرق فوکوله . بت پرستا می گفتن خدا هست اما امور عالم رو سپرده به سنگ و بت مثل الان که خیلی هامون اعتقاد داریم خدا هس اما از چیزای دیگه حساب می بریم مثل علم به این معنی که علم رویارویی 20 نفر با 200 نفر رو عاقلانه نمی دونه .
اما بازم می گم اینجا و تو این شعر بحث ذات خداس . در کل حرفم و حرف این شعر و حرف انبیا این می شه که آغا شما فقط باید از یه کس که خدا باشه حساب ببری (توحید) . حالا ذات این خدا چی هست هر کس به اندازه وسعش یه تصوری داره . لطفا دقت کنید پیامبرا نیومدن جنس خدا رو به ما بشناسونن . می خوام بگم ذات خدا کاملا مجهوله . پس هر کسی یه تصوری داره ازش همین .

[ بدون نام ] دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:01

کوثر شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 15:06

ای بابا اینکه مورد نقد آقای قرایتی و بسیاری از علما بوده و هست و رهبری نیز در استفتا این شعر را خلاف آموزه های قرآنی تشخیص داده اند
مولوی سنی و صوفی بوده و کافر

مرحبا لناصرنا

ناشناس چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:46

سخنی که از دل بربیاد به دل هم میشینه قضاوت با خواننده که ایا حرف شما درست هست یا شاعر به عقیده بنده تکلیف هر کس به اندازه توانش هست از یک بچه دبستانی نمیشه انتظار حل انتگرال رو داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد